به مناسبت اول ربیع الثانی سالگرد قیام توابین!
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد مردمی فاطمیه شهرستان دزفول/ در این روز در سال 65 هجری سلیمان بن صرد با گروهی از توابین که نام شانزده هزار نفر آنان در دفتر سلیمان ثبت شده بود برای خونخواهی امام حسین(علیه السلام) قیام کردند.
نخستین جنبش که بعد از واقعه کربلا در سال 61 هـ . ق در کوفه شکل گرفت قیام «توابین» بود که رهبرى آن را سلیمان بن صرد خزایى بر عهده داشت. ورود اسیران کربلا به دروازه شهر کوفه و سخنرانى اهل بیت امام حسین (ع) احساسات و عواطف مردم را برانگیخت. این نقطه آغاز جنبش بود.
کوفیان که با نامه هاى فراوان خواستار ورود امام حسین (ع) به این شهر بودند با آمدن عبیدالله بن زیاد و اقدامات شدید او اجتماعات مردم گسیخته شد، گروهى محبوس، تعدادى از ترس جان خانه نشین و برخى از پیشگامان نهضت مانند هانى بن عروه به شهادت رسیدند.
بعد از واقعه عاشورا تعدادى از حامیان امام از زندان آزاد شدند. آنان که داراى آزادى اندیشه بودند در نشست هاى خصوصى ایده و عقیده خود را مطرح و در صدد جبران عدم حضور در کربلا بودند. تفکر سیاسى مذهبى آنان چنین آغاز شد.
جمعى از شیعیان نزد پنج تن از سران خود رفتند که عبارت بودند از: 1- سلمان بن صرد خزایى 2 - مسیب بن نجبه ى فزارى 3- عبیدالله بن سعد ازدى 4- عبدالله بن وال تیمى 5-رفاعة بن شداد.
نخستین جلسه مشورتى در منزل سلیمان تشکیل شد و افراد دیدگاه هاى خود را بیان کردند. بعد از این جلسه بذر قیام در دل ها جوانه زد. در مرحله اول سلیمان رهبر برگزیده «توابین» نامه هایى به حاکمان و سران قبایل نوشت و از آن ها دعوت کرد تا در اول ماه ربیع الاخر سال 65 در نخیله گرد هم آیند.
وى ابتدا نامه اى به سعد بن حذیفه بن عیان حاکم مد این نوشت:
از: سلیمان بن صرد
به: سعد بن حذیفه و مسلمانانى که پیش او هستند
اما بعد: دنیا خانه اى است که نیک هاى آن رفته و بدهاى آن مانده و با خردمندان ناسازگارى مى کند و بندگان نیک خداى از آن آهنگ هجرت کرده اند و اندک دنیاى فانى را به عوض ثواب بسیار و باقى خداى فروخته اند.
دوستان خداوند، برادران شما و خاندان پیامبرتان در کار خویش و این بلیه که در مورد پسر دختر پیغمبرشان رخ داد فکر کرده اند که از او دعوت کردند و او اجابت کرد (حضرت) از آنان دعوت کرد اما (مردم) اجابت نکردند.
خواست برگردد مانع او شدند ... بر او تاختند و خونش ریختند، برهنه اش کردند ... عاقبت آنان به دست خداست و چون برادرانتان اندیشیدند و در عواقب کار تامل کردند دانستند که خطایى بزرگ مرتکب شده اند که از یارى امام معصوم باز مانده اند و او را به دشمن سپردند و یارى اش نکردند. خطایى که رهایى و توبه از آن جز با کشتن قاتلان وى یا کشته شدن خودشان و جانبازى شان میسر نیست.
برادران شما کوشیده اند، شما نیز بکوشید و آماده شوید. براى دوستان همفکر وقتى معین کرده ایم که در محلى همدیگر را ملاقات کنیم.
وقت: اول ماه ربیع الاخر سال 65 هـ. ق
محل مقرر: نخیله
تهیه سلاح و جمع آورى وسایل و اسباب جنگ از جمله کارهاى مقدماتى قیام «توابین» بود که در مرحله دوم پس از اعلام قیام انجام گرفت.
شعار «توابین» «یالثارات الحسین (ع) » یعنى اى خون خواهان حسین بود. اما از 16 هزار نفر افرادى که با سلیمان بیعت کرده بودند تنها حدود 4 هزار نفر در نخیله حاضر شدند. سه روز در نخیله ماندند سپس به سوى کربلا حرکت کردند تا به سر مزار شهداى کربلا رسیدند و یک شبانه روز در آنجا توقف کردند و به نوحه سرایى پرداختند. سپس به منطقه «عین الورده» رهسپار شدند، در آنجا اردو زدند.
از سوى دیگر مروان بن حکم حاکم شام نیز سپاهى 30 هزار نفرى را جهت سرکوبى قیام توابین گسیل کرد. این سپاه در منطقه «عین الورد» در مقابل «توابین» اردو زد. هرلحظه که سپرى مى شد پیکار نزدیک تر مى شد. رهبر «توابین» در ساعاتى قبل از شروع نبرد به ایراد سخنرانى پرداخت. محتواى گفتار او، تقویت روحیه جهاد و شهادت طلبى بود. سپاه «توابین» و لشکر شام به آرایش نظامى پرداختند جنگى آغاز شد که در نوع خود کم نظیر بود. در این جنگ که چند روزى بیشتر به طول نکشید هر روز نیروهاى کمکى از شام به محل جنگ اعزام شدند. سرانجام رهبران توابین یکى پس از دیگرى به شهادت رسیدند و از دو طرف کشته هاى بسیارى بر زمین ماند و باقى مانده نیروهاى توابین هم به کوفه بازگشتند.
در این که چرا توابین در همان شهر کوفه قیام نکردند باید گفت در جلسه اى که فرماندهان سپاه توابین در آن به تبادل نظر پرداختند دو دیدگاه مطرح شد؛ برخى اظهار داشتند ما در صدد انتقام از قاتلان کربلا هستیم و آنان در کوفه هستد لذا باید جنگ را در کوفه شروع کنیم. بر مبناى چنین نظریه اى بود که بعدها مختار ثقفى به آن عمل کرد. اما گروهى دیگر معتقد بودند که قاتل عبیدالله بن زیاد است که الان او در شام به سر مى برد لذا باید به سوى شام حرکت کنیم. این دو دیدگاه در میان توابین وجود داشت. عبدالله بن یزید که از طرف پسر زبیر (استاندار کوفه) با ترفندهایى که به کار برد نظر توابین را متوجه شامیان کرد. گرچه سلیمان بن صرد رهبر توابین هم همین نظر را داشت. پسر زبیر در حرکت بعدى به سلیمان پیشنهاد پشتیبانى هم داد اما شروطى را یادآور شد که با جواب منفى رهبر توابین روبه رو گشت. روشن است که تفکر و عقیده توابین کشتن قاتلان شهداى کربلا و یا رسیدن به فیض شهادت بود. حتى اندیشه خلافت و حکومت هم نداشتند.
نکته دیگر این است که مروج الذهب اسامى فرماندهان لشکر شام را در نبرد با توابین ذکر مى کند و آنان همان کسانى بودند که یا در کربلا از قاتلین شهداى کربلا محسوب مى شدند و یا از دشمنان سرسخت اهل بیت پیامبر (ص) بودند.